شهدا برای چه آرمانی دست از همه چیز کشیدند؟

- محدودکردن اهداف شهدا به مقاصد حقیر و کوچک، جفای به آنان و به نسل‌های آینده است. آرمان شهدا خداوند و تحقق احکام خداوند بر روی زمین بود. آرمان و هدف هر گروهی در تاریخ مشخص است. امثال آلمان نازی -در گذشته- و آمریکای لیبرال -در حال حاضر- آرمانی جز کشور‌گشایی، چپاول، استثمار و تحمیل امیال شیطانی خود بر دیگران نداشته و ندارند. هر مورخ منصفی که تاریخ را روایت کند نمی‌تواند موردی از حسن نیت، برای جنگ‌های این دولت‌ها پیدا کند. بدون آرمان و هدف هم که کسی کاری نمی‌کند. مگر می‌شود فردی یا افرادی در میدان‌های پرخطر حاضر شوند اما هیچ آرمانی نداشته باشند! آرمان که می‌گوییم می‌تواند کسب شهرت، دفاع از خاک، رسیدن به شهوات دنیوی، ارضای صفت قساوت، کسب غنایم جنگی و مواردی مشابه هم باشد و کلمه‌ی «آرمان» الزماً بار معنایی مثبتی بهمراه ندارد. در مقابل، نبردهایی در طول تاریخ بوده‌ است که مقاصد و آرمان‌های بسیار بلند و مقدسی را دنبال می‌کردند و هدفشان از پای نهادن در میدان‌های خطر، کسب رضایت پروردگار، کمک به دین او و تحقق احکامش بوده است. دفاع مقدس هشت‌ساله‌ی ملت بزرگ ایران یکی از مصادیق برجسته‌ی این نبردهاست.

ادامه نوشته

عملیات والفجر 10

والفجر 10 رمز عملیات: يا رسول‌الله (ص) تاریخ عملیات: 24/12/66 منطقه عملیاتی: منطقه عمومی حلبچه اهداف عملیات: آزادسازی شهر حلبچه و دسترسی به دریاچه دربندیخان طرح عملیات: طراحی عملیات در سه محور و در چهار مرحله.گذر از ارتفاعات مرزی با غافلگیری دشمن و دسترسی به دریاچه دربندیخان یگان های عمل کننده: قرارگاه قدس: لشکرهای 7 ولی عصر، 17 علی‌ابن ابیطالب، 19 فجر ،25 کربلا ،33 المهدی ، 41 ثارالله، 52 قدس و تیپ 39 بیت‌المقدس. قرارگاه ثامن‌الائمه: لشکر 9 بدر و تیپ‌های 29 نبی اکرم، 36 انصارالمهدی ،75 ظفر ، ویژه شهدا و سپاه چهارم باختران. قرارگاه فتح : لشکرهای 8 نجف، 11 امیرالمومنین، 14 امام حسین و تیپ‌های 44 قمر بنی ‌هاشم، 82 صاحب‌الامر، 91 بقیه‌الله و100 انصارالرسول (صلی الله علیه و آله) و یک تیپ نامنظم از قرارگاه رمضان. دستاوردها: آزادسازی شهرهای خرمال و حلبچه عراق و الحاق دوباره شهر نوسود به ایران، بعد از هفت سال تلفات دشمن: کشته يا زخمي شدن بيش از 1100 تن از نيروهاي دشمن و اسارت 500 نفر

ادامه نوشته

نخندید این حنا را حضرت فاطمه زهرا(س) به دستانم گذاشته‌ است

یک بار که به دیدار ما آمد دیدیم که دستانش را حنا گذاشته است. وقتی حسین را اینگونه دیدیم با او شوخی کردیم اما حسین گفت: «نخندید این حنا را حضرت فاطمه زهرا(س) به دستانم گذاشته‌ است»... به گزارش روابط عمومی و ارتباطات جمعیت به نقل از خبرگزاری شاهد؛ نمایندگان جامعه قرآنی کشور در بیست‌و هفتمین دیدار خود طی سال جاری, در راستای تجلیل از خانواده‌های معظم شهدای قرآنی و آشنایی با زندگینامه و سبک زندگی آنها به دیدار خانواده شهید قرآنی «حسین الوندی» رفتند.شهید حسین الوندی متولد سال 48 بود که سال 66 در قصر شیرین به فیض شهادت نائل شد.  در این دیدار خواهر شهید الوندی ویژگی‌ های‌برادرش را اینگونه بیان می‌کند: حسین از کودکی علاقه زیادی به مسجد داشت و همواره در برنامه های‌مسجد و کلاس قرآن حضوری فعال داشت و بسیار درس خوان بود.هر باری که می‌خواست مدرسه اش را عوض کند مسئولان مدرسه اجازه رفتن او از مدرسه را نمی‌دادند. حسین اخلاقی مثال زدنی داشت و در همه حال و شرایط به پدر, مادر و بزرگان احترام می گذاشت.   وی ادامه می‌دهد: پدرم هم به جبهه می‌رفت اما حسین بیشتر از پدرم علاقه به جبهه داشت. به حسین می‌گفتیم که زود است تو به جبهه بروی و بگذار درست تمام شود اما گوش حسین به این حرفه ها بدهکار نبود. حسین خود را وقف راه امام شهیدش حضرت سیدالشهداء(ع) کرده و دل از دنیا کنده بود و راهی جبهه شد.حسین مدام در راه جبهه بود

ادامه نوشته

خاطره ها

مادرش میگفت!

سخت تر از نبودنش

یادآوری آخرین لبخند پسر شهیدش بود…

ادامه نوشته

شهادت ؛ ایجاد کننده برکت و تداوم در حرکت به سمت کمال

خاصیت طبیعی شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالی و کمال است. اینکه خداوند متعال در قرآن شهید را زنده معرفی میکند(۱) و در عرف اسلامی و اصطلاح متشرعه به کشته‌ی راه خدا - شهید یعنی شاهد، ناظر و حاضر - این به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شد؛ شخصیت شهید که تبلور همان آرمانهای او و آرزوهای اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است. آن کسانی که این حقیقت را از بن دندان درک کرده‌اند و تصدیق کرده‌اند، برای آنها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمی‌آید؛ بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را میخواهند، آن را از خدا میطلبند؛

ادامه نوشته

عدم نیکی و خوبی بالاتر از شهادت

برای شهدای عزیزمان، قادر به تعیین درجه نخواهیم بود، که فرمود: «فوق کلّ برّ برّ حتّی یقتل الرّجل فی سبیل اللَّه»: هر خوبی، یک خوبی برتر دارد، تا به کشته‌شدن در راه خدا برسد؛ «فاذا قتل فی سبیل عزّوجل فلیس فوقه برّ»(۱): بالاتر از آن، دیگر هیچ نیکی و خوبی‌یی متصور نیست و وجود ندارد. نهایت، برای این‌که در مجموعه‌ی نیروهای مسلح، جای هر کسی باید معین باشد، ما برای شهدای عزیز هم به‌طور معمول، درجه در نظر می‌گیریم و کسانی که به شهادت می‌رسند، معمولاً یک درجه بالاتر به آنها داده می‌شود. این، به معنای ارزشگذاری شهادت نیست؛ این هم یک نوع احترام به شهید است.۱۳۶۹/۱۱/۲۹

ادامه نوشته

لحظه های دلواپسی کنار آب های هور

لحظه های دلواپسی کنار آب های هور .  لحظه های دلواپسی کنار آب های هور دارم چشمان مرگ را می بینم. چشمان مرگ از ترشح خون بچه ها سرخ شده است. دژ پر شده از پیکرهای پاره‌پاره‌ی رزمندگان و حوضچه‌های خون کوچک و بزرگ که در کناره آب های هور جلوه‌نمایی می‌کنند و تابلویی زیبا از شاهکار خلقت را به نمایش گذارده اند. تاریکی کم‌کم با دلهره عقب نشینی می کند و روز بیست و سوم اسفند بر پیکره زمان نقش می بندد. خورشید خود را زودتر از همیشه به معرکه می رساند و آفتاب بر سینه‌ی آسمان تکیه می زند. ساعت هفت صبح، دوباره شیپور جنگ نواخته می شود و بزودی هور و دجله شاهد رقص مرگ خواهد بود. موج های آب سر به زیرتر از قبل خود را به ساحل می رسانند و از لابلای سیم های خاردار رد می شوند و در نزدیکی ما خودکشی می کنند تا شاهد رویارویی نابرابر نباشند. روی جاده ای که در کناره هور کشیده شده است، صدها تانک مثل گله فیل هر یک به فاصله تقریبی پنج متر به سرعت به پیش می آیند تا به عجله خود را به قتلگاه برسانند. از ساعت چهار صبح تا به حال بی وقفه زیر آتش شدید گیر افتاده ایم. جهنمی به پا شده است.

ادامه نوشته

شهید قاسم(مهدی) غریب؛

مهدی دستهایش را برایم گذاشت و رفت  احساس میکردم تکه ای از وجودم کنده شده است. برای همه مان دل کندن خیلی سخت بود. بچه ها خیلی وابسته به پدرشان بودند. همیشه میگفتند دست راست بابا امیرعباس دست چپ بابا محمدامین. دست هایش را برایم گذاشت.  تا شهدا؛ شهید قاسم(مهدی) غریب در نخستین روز فروردین ماه سال 1361 در روستای سیدمیران استان گلستان در خانواده ای کشاورز چشم به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی خود را در گلستان سپری نمود و در سال ۱۳۷۹ در دانشکده افسری دانشگاه امام حسین(ع) قبول شد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. او ۵ سال بعد در سال ۱۳۸۴ در شهر قم با خانم اعظم السادات حسینی خادم افتخاری مسجد جمکران ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر۶ و ۸ ساله بنام های امیرعباس و محمد امین بود.

ادامه نوشته

دو تفسیر از حیات شهدا پس از مرگ

در دو جای قرآن کریم این مطلب آمده است که مبادا گمان کنید که آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده هستند، خیر، زنده اند. در یک آیه که در سوره بقره است، این طور می فرماید: «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون؛ به آنها نگویید مرده ها، آنها زنده اند ولی شما مستشعر نیستند، شما درک نمی کنید، شما خیال می کنید مرده اند، واقعا آنها زنده هستند.» (بقره/154)کسانی که نمی خواستند قبول کنند که انسان در فاصله مردن تا قیامت یک حیاتی دارد و یا به علل دیگری گفته اند شاید مقصود از این زندگی زندگی مجازی است نه زندگی حقیقی، یعنی اینکه قرآن می گوید: «گمان مبر که شهدا مرده هستند بلکه زنده هستند و شما نمی دانید» مقصود این است که نامشان زنده است،

ادامه نوشته

عرفان مجاهدانه

عرفان مجاهدانه  این بحثی را که خدمتتان عرض می‌کنم بحث خیلی مهمی است، خوب دل بدهید، نزد هر کسی این بحث را نمی‌شود گفت. این بحث را در جمع شما جهادگر‌ها می‌توان مطرح کرد.با ذکر عباراتی مانند آقایانِ عُرفا و... یک سبک خاصی از دینداری در ذهن شما تلقی پیدا می‌کند. اگر بنده الآن این حرف را می‌زنم، شما این حرف را آویزه گوش خود بکنید که من مخالف بحث‌های عرفانی نیستم مثل افرادی که مخالفت می‌کنند. نه تنها که مخالف نیستم بلکه دلبستگی‌هایی هم به این مباحث دارم. در این سبک شما هیچ گزارشی از آیاتی که رابطه شما را با خلق تعیین کند، رابطه شما را با اجتماع تعریف کند، شما را به عنوان داعیه‌دار عزت مسلمین معرفی بکند، روابط بین‌الملل شما را تنظیم بکند، تکلیف غزه و امثالهم را روشن بکند، نمی‌بینید.

ادامه نوشته